رفاقت به سبک تانک
ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 91/11/14:: 6:30 عصراین کتاب از کتاب ها جناب آقای داوود امیریان وانتشاراتی سوره مهر وجز کتاب های طلایی دفتر ادبیات و هنر مقاومت است.
حالا قسمتی از کتاب:((هی می شنیدم که تو جبهه
امداد غیبی بیداد می کند وحرف وحدیثهای فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم
. خیلی دوست داشتم جبهه بروم وسر از امداد غیبی در بیاورم. تا اینکه پام
به جبهه باز شد ومدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم.بچه ها از دستم ذله شده
بودندبس که هی از معجزات و امداد های غیبی پرسیده بودم.یکی از بچه ها,عقب
ماشین که سوار بودیم,گفت:((می خواهی بدونی امداد غیبی یعنی چی؟))با خوشحالی
گفتم:((خب معلومه.))ناغافل نمی دانم از کجاقابلمه ای ذر آورد ومحکم کرد تو
سرم.تا چانه رفتم تو قابلمه.سرم توقابلمه کیپ کیپ شد.آنها می خندیدند و من
گریه می کردم.ناگهان زمین وزمان به هم ریخت وصدای انفجار و شلیک گلوله
بلند شد.دیگرباقی اش رایادم نیست.وقتی به خودآمدم که دیدم افتادم ,گوشه ای
ودو سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند .لحظه ای بعد
قابلمه درآمدونفس راحتی کشیدم . یکی از آنها گفت :((پسر عجب شانسی
آوردی.تمام آنهایی که توماشین بودن شهید شدند به جز تو ببین ترکش به قابلمه
هم خورده!))آنجا بودکه فهمیدم امدادغیبی یعنی چه؟!