سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی اکبر هاشمی رفسنجانی

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/29:: 1:30 صبح

هاشمی حال ندارد/ احمدینژاد بدون مشایی مورد تایید است/ بیچاره رئی

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/29:: 1:24 صبح
هاشمی حال ندارد/ احمدی‌نژاد بدون مشایی مورد تایید است/ بیچاره رئیس جمهور بعدی
هاشمی حال ندارد/ احمدی‌نژاد بدون مشایی مورد تایید است/ بیچاره رئیس جمهور بعدی
رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار گفت: حجم کارهای بعد از احمدی‌نژاد آنقدر بسیار است که رئیس جمهور بعد از وی، از شدت کار بیچاره می‌شود.
به گزارش اترک ،حجت‌الاسلام مهدی طائب در جمع طلاب بسیجی و روحانیون طرح هجرت شیراز اظهار داشت: زمانی یک پهلوان وارد گود ورزش باستانی شد اما دید کسی وی را تحویل نگرفته و مشغول تماشای چرخ زدن یک جوان کم سن و سال هستند.

وی افزود: پهلوان برای آن که جایگاه خود را نشان دهد میلی با وزن بسیار سنگین را به هوا پرت کرد اما آن را نگرفته و گفت همان کسانی را که تشویق می‌کنید، آن را از هوا بگیرند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی افزود: احمدی‌نژاد در مثل کار کردن مانند همان پهلوانی است که میل‌های سنگین بسیاری پرتاب کرده و گرفتن آنها کار هر کسی نیست.

وی ادامه داد: کسی که بعد از احمدی‌نژاد رئیس جمهور می‌شود باید قادر باشد شیراز ماشین را روشن کرده و چند ساعت بعد آن را در مشهد پارک کند در حالی که برخی از کاندیداهای فعلی تا شاه‌چراغ که بروند باید کنار بزنند و استراحت کنند.

طائب تصریح کرد: احمدی‌نژاد مرحله نخست یارانه‌ها را اجرا کرد اما مرحله دوم که سخت‌تر است مانده، قول داد همه را خانه‌دار کند اما چند هزار مسکن مهر به دلیل نبود اعتبار با 70 تا 80 درصد پیشرفت معطل مانده است.

وی اضافه کرد: سهام عدالت را نام‌نویسی کرده اما به کسی سود نپرداخته و بسیاری از کارهای سنگین دیگر که رئیس جمهور بعد باید انجام دهد.

طائب بیان کرد: آقا فرمودند باید کسی بر سر کار بیاید که با همین قوت موجود مملکت را پیش ببرد و البته در کار کردن احمدی‌نژاد کسی شک ندارد.

روحانی کناره‌گیر، از اردوگاه امام زمان کنار رفته است

این استراتژیست در ادامه بیان کرد: روحانی که بگوید من کاری به نظام ندارم از اردوگاه امام زمان (عج) استعفا داده است.

وی خاطرنشان کرد: پایه‌گذار این نظام یک مجتهد بود و گفت من ماموریت دارم و مگر می‌شود که امام زمان ظهور کند و خود به دنبال جمع‌آوری نیرو برود.

طائب ابراز داشت: باید پیش از ظهور حضرت نیروی همراه ایشان آماده شده باشد و این کار وظیفه روحانیت است.

حماسه یعنی استفاده از استعدادها خارج از قواعد

وی ادامه داد: امام (ره) در زمان خود یک لایه نظام سلطه که کمونیسم باشد را شکست و اکنون مقام معظم رهبری در تربیت نیرو ما را به جایی رسانده که در یک انتخابات حداقل 107 نفر ثبت‌نام می‌کنند که رجال درجه یک هستند.

طائب افزود: مقایسه خود مقام معظم رهبری با حکمرانان جهان که قیاس مع‌الفارق است اما حتی همین کاندیداها را اگر با روسای جمهور نظام سلطه مقایسه کنید برتری آنها را در می‌یابید.

وی با بیان اینکه نظام سلطه و نظم جنگلی آن با فرو ریختن اقتصاد فرو می‌پاشد، اظهار داشت: حماسه مد نظر مقام معظم رهبری یعنی استفاده از استعدادها خارج از قواعد تعریف شده که فروپاشی نظام سلطه را در پی دارد.

هاشمی خودی بود که در پازل دشمن بازی کرد

رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار در ادامه در پاسخ به سئوالات طلاب حاضر در جلسه گفت: هاشمی در پازل فتنه بازی کرد اما راس‌الفتنه در بیرون از کشور بود.

وی افزود: هاشمی خدمات بسیاری به انقلاب کرده اما دو مشکل دارد یکی آن که بیش از حد خود را قبول دارد و دیگر اینکه مطالب را به هنگام متوجه نمی‌شود.

طائب خاطرنشان کرد: هاشمی سال‌ها بعد از آن که با فرمان امام(ره) برای زدن ناوهای آمریکایی در خلیج فارس مخالفت کرد به درستی آن پی برد.

مجمع تشخیص از هم‌جوشی عناصر متضاد انرژی تولید می‌کند

رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار در مورد علت ریاست هاشمی بر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز گفت: مجمع تشخیص مانند راکتوری است که عناصر متضاد را گرد یکدیگر آورده و از این انرژی به جای تخریب برای برق‌رسانی استفاده می‌کند.

وی اضافه کرد: رئیس جمهوری قوت بدنی نیاز دارد و با وجود آن که هاشمی در دوره بعد از جنگ ایران را از خاک بالا آورد اکنون انرژی لازم را ندارد.

طائب ابراز داشت: هاشمی پیش از انقلاب زندان رفت، شکنجه شد، بعدها ترور شد، سال‌ها ویرانی بعد از جنگ را درست کرد، به دام کارگزاران افتاد و محصول کارش شد خاتمی و در گیر و دار با احمدی‌نژاد نیز همچنان مستهلک شد و به صراحت دیگر از وی چیزی باقی نمانده است.

وی استدلال سن را تنها در مورد ریاست جمهوری صادق دانست و گفت: تنها موردی که سیستم مدیریت کشور را تهدید می‌کند آلزایمر است اما تاکنون ندیده‌ایم که یک مجتهد یا یک فرد حافظ قرآن و مانوس با علوم الهی دچار این عارضه شود.

دعا کنیم هاشمی درست بازی کند

رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: در حال حاضر اگر شورای نگهبان هاشمی و مشایی را تایید کند برخی اعتبار این کار را زیر سئوال می‌برند.

طائب افزود: اگر شورای نگهبان هاشمی را تایید و مشایی را رد کند ممکن است احمدی‌نژاد تمکین کند که با این کار دشمن خلع سلاح می‌شود.

وی ادامه داد: اگر احمدی‌نژاد لب به اعتراض بگشاید که دیدید همگی از هاشمی خط می‌گیرند که با این کار به نفع هاشمی عمل کرده است.

طائب ابراز داشت: اگر احمدی‌نژاد از برگزاری انتخابات سر باز زند بحث عدم کفایت پیش آمده و وزیر کشور باید انتخابات را برگزار کند که باز دشمن حرف و حدیث‌هایی را پیش می‌کشد.

وی بیان کرد: اگر مشایی تایید و هاشمی رد شود که چندان عقلانی به نظر نمی‌رسد و جایگاه هاشمی در مجمع که با حکم رهبری است زیر سئوال می‌رود.

طائب تصریح کرد: با این اوصاف آقای هاشمی باید بداند که چگونه فتنه و انحراف وی را ابزار دست قرار داده‌اند و باید دعا کنیم که وی پی ببرد که تاکنون آقا او را نگه داشته و نباید ناخواسته باز در زمین دشمن بازی کند.

وی در مورد دفاعیات گذشته خود از احمدی نژاد نیز اظهار داشت: احمدی‌نژاد بدون مشایی همچنان مورد تایید ما است و او فردی ولایتمدار بود اما خود را عوض کرد.

طائب خاطرنشان کرد: جریان انحرافی در مقابل غیبت صغری و کبری و ظهور صغری و کبری قرار می‌دهد و استدلال می‌کند به خاطر اینکه نواب خاص حضرت در غیبت صغری فقیه نبودند امکان دارد این کار تکرار شود.

نگران نباشید خدا با این نظام است

وی در پایان بیان کرد: با این تفاسیر اما نظام اسلامی مانند این موضوعات را پشت سر گذاشته و وضعیت اکنون بحرانی‌تر از سال 88 نیست.

طائب ادامه داد: هر کس رئیس جمهور شود اوضاع داخلی و خارجی او را می‌دواند و به کار وا می‌دارد.

وی ادامه داد: هاشمی نیز اگر بماند در دور اول رای نیاورده و اگر تلاش کند با یک اصولگرا به دور دوم می‌رود.

منبع:فارس

رئیس جمهور منتخبت کیه؟

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/25:: 11:3 عصر

 

توی گوگل 09364124258 رو سرچ کن

 

به ولاگی با نام یاران امام خامنه ای بر میخوری

 

توش یه نظر سنجیه رئیس جمهور خودتو انتخاب کن


بازم تقلب

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/24:: 8:28 عصر

http://www.upload.tehran98.com/img1/7pfvqp3jtaj5bgr5shfq.gif


روایت یک شاهد عینی از نبش قبر حجر بن عدی

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/14:: 4:2 عصر
تروریست ها به پیکر مطهر جسارت نکردند ولی پس از خارج کردن پیکر مطهر حجر به جشن و پایکوبی بر سر مزار پرداختند!


روایت یک شاهد عینی از نبش قبر حجر بن عدی

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در پی جدیدترین جنایت تروریست‏های تکفیری در سوریه مبنی بر اقدام به تخریب و نبش قبر «حجربن عدی کندی» یکی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) و یاران خاص امیرالمؤمنین علی(ع)، یکی از شاهدان عینی این حادثه روایتی از این اقدام بیان نمود.

«احمد الخباز» از ساکنان حومه دمشق که شاهد عینی این فاجعه بود گفت: "در روز حادثه تعداد زیادی از مخالفان مسلح دولت اسد با حالتی از غضب و دشمنی که سراسر وجودشان را گرفته بود، به مقبره این صحابی جلیل القدر حمله کردند"

وی ادامه داد: "آنها در حالی که مردم زیادی از ساکنان منطقه در حال مشاهده ماجرا بودند، شروع به تخریب و نبش قبر حجر کردند. تروریست ها پس از شکستن ضریح، شروع به حفر مقبره کردند و آنقدر زمین را کندند (به دلیل عمیق بودن مدفن) تا به پیکر مطهر حجر دست یافتند".

خباز اضافه کرد: "در حالی که سایر شاهدان ماجرا، از این رفتار خشمگین و ناراحت بودند، اما تروریست ها پس از خارج کردن پیکر مطهر حجر به جشن و پایکوبی بر سر مزار پرداختند. آنها البته به پیکر مطهر جسارت نکردند ولی آن ربوده و با خود بردند".

همچنین به گفته دیگر شاهدان عینی، تروریست ها از مراسم جشن خود و نیز با قبر تخریب شده عکس یادگاری گرفته و آنها را در فضای مجازی منتشر کردند.

حجر بن عدی کندی در نوجوانى همراه برادرش "هانى بن عدى" به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شد و به آئین اسلام گروید. پس از زمان اندکى که از مسلمانی او مى گذشت پیامبر از دنیا رفت. وی در فتح شام یکى از سربازان فاتح بود و هم او بود که "مرج عذرا" را فتح کرد و در جنگ قادسیه نیز شرکت داشت.

وی که در سه جنگ دوران خلافت علی(ع) در رکاب آن حضرت بود در سال 51 یا 53 به دستور معاویه به شهادت رسید. مرقد این صحابی بزرگ امام علی (ع) در منطقه "عدرا" در نزدیکی دمشق قرار دارد.


انتقام مختار از ویرانگر خانه «حجر بن عَدی»

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/14:: 4:1 عصر

قتی حجر بن عَدی و یارانش به «مَرجُ العذراء» در نزدکی شام رسیدند، او که خود فاتح آن سرزمین بود، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست‌بسته و اسیر مرا به این جا آورده‌اند!

به گزارش  فارس، وهابیت کوردل که همواره ادعای دروغین خود مبنی بر بی‌احترامی تشیع به صحابی پیامبر اعظم(ص) را در بوق و کرنا می‌کند، در اقدامی ننگین‌ و با نبش قبر نورانی «حجر بن عَدی» و ربودن پیکر مطهرش، چهره واقعی خود را نشان داد.

انتشار خبرتعرض به قبر نورانی حُجر بن عَدی -که به اشتباه معمولاعُدَی خوانده می‌شود- به همراه تصاویر دردناک از این فاجعه غیراخلاقی قلب میلیون‌ها مسلمان ـ اعم از شیعه و سنی ـ را به درد آورد.

این در حالی است که حجر از صحابی پیامبر(ص) به شمار می‌رود و اهل تسنن احترام بالایی برای صحابی رسول‌الله(ص) قائلند، از این رو باید میان برادران اهل تسنن با وهابی‌ها تفکیک قائل شد.

حجت‌الاسلام جواد محدثی از نویسندگان مشهور حوزوی،‌ آخرین بخش از کتاب«آشنایی با اسوه‌ها» را به معرفی «حجر بن عَدی» اختصاص داده است. وی در این کتاب کهبیش از یک دهه پیش تألیف شده است،حجر و یاران همراهش را از شهدای افتخار آفرین تاریخ معرفی می‌کندکه در عصر سکوت و خفقان، فریاد ظلم‌ستیزی سر دادند و تأکید می‌کند: حجر و یاران او، برای جوانان فضیلت‌خواه جامعه ما و همه امت اسلامی در سراسر جهان، سرمشق ایمان، جهاد، هجرت، فداکاری، مبارزه با فساد، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از حق و افشای چهره نفاقند.

حجت‌الاسلام محدثی در ادامه با برداشتی آزاد از کتاب «لبیب وجیه بیضون» (نویسنده سوری) تحت عنوان «حجر بن عَدی الکِندی، راهب اصحاب محمد» (1)، بهمعرفی این شهید راه ولایت و محبت علی(ع) می‌پردازد که گزیده‌ای از آن را به انتخابخبرگزاری فارسمی‌خوانید.

* شناخت اجمالی

یکی از قبایلی که در کوفه می‌زیست «کِنده» بود. حجر را به سبب آن که از این قبیله بود، حجر بن عَدی کِندی می‌گفتند.چون اهل خیر بود و قدم در مسیر خیر می‌گذاشت، به «حُجر الخیر» نیز معروف بود.

پیش اسلام به دنیا آمده بود؛ اما در سال های آخر عمر رسول خدا(ص) توفیق یافت که مسلمان شود. از این رو، بهره‌گیری وی از حضور پیامبر، چندسالی بیش نبود؛ اما پیوسته در عمر خویش، پیکارگری در راه حق بود. در جنگ قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت و فاتح «مَرج عذرا» بود. (2)

وی، عابدی پارسا، مجاهدی ظلم‌ستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت می‌کرد. او شیفته نماز و نیایش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پیامبر خدا (ص) بود.چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را «راهب اصحاب محمد» می‌گفتند(3). پیوسته باوضو بود.هرگاه وضو می‌ساخت، به نماز می‌ایستاد. هم در زیبایی چهره، از خوش سیماترین مردان کوفه بود(4) و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی، از نوادر روزگار به شمار می‌رفت.

اگر تولد او را - آنچنان که گفته‌اند - در عصر جاهلیت بدانیم، هنگامی که پس از فتح مکه به اسلام گروید، حدود 27 سال داشت.هر چند دیر اسلام آورد و سن او در آن هنگام چندان زیاد نبود، ولی در عمق ایمان و صداقت عقیده و باور استوار نسبت به دین خدا و رسالت پیامبر، از بسیاری کهن‌سالان و سابقه‌داران پیشتر و بارزتر بود.

به تعبیر مرحوم «سیّد محسن امین»: حجر، از نیکان صحابه بود، فرماندهی شجاع، بلند همت، عابد و زاهد، مستجاب الدعوه، عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حق‌گوی صریح، ظلم‌ستیز صبور، بی‌هراس از شهادت، ایثارگر در راه خدا و از هواداران خالص امیرالمؤمنین علیه السلام بود. این که از سوی حضرت علی به فرماندهی سپاه در جنگ جمل و صفین برگزیده شد، نشانه شجاعت اوست. حاضر بود که بمیرد، ولی خواری و ذلت نپذیرد. آغوش به روی شهادت گشود؛ اماحاضر نشد از علی بیزاری بجوید و خود را از مرگ برهاند و حاضر شد که پسرش پیش از خودش شهید شود، تا مبادا با دیدن تیغ جلاد بالای سر پدرش، سست شود و دست از ولای علی بردارد... . (5)

اینها گوشه‌ای از فضیلت های اخلاقی و روحی حجربن عدی است، که او را شایسته الگو بودن برای هر مسلمان حق جو و شهادت طب و وفادار به آرمان‌های والا ساخته است.

* همپای حجر، در حوادث تاریخی

حجر بن عدی پس از افتخار شرف‌یابی به محضر رسول خدا(ص) و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن می‌کوشید، سخنان پیامبر را می‌شنید و به دیگران می‌رساند.چون در عراق می‌زیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ اما در جریان حق و باطل بی‌تفاوت نبود.

وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به «رَبَذه» تبعید کردند و آن بزرگ‌مرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید،حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جان‌باختن ابوذر بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند.(6)

در دوران خلافت عثمان، حجر بن عدی در کوفه می‌زیست. خلاف‌کاری‌های عثمان گسترش یافته و آوازه آن به همه جا رسیده بود.12 نفر از چهره‌های برجسته و پارسا و مقتدر کوفه، به خلیفه سوم نامهنوشتند و ضمن انتقاد از عملکرد نادرست او در امور مسلمانان، او را نهی از منکر کردند و راه صلاح و اصلاح را به وی یادآور شدند. حجر بن عدی نیز یکی از نویسندگان این نامه اعتراض آمیز بود.(7)

موضع سیاسی حجر، جانبداری از حق مجسم در وجود علی‌بن ابی‌طالب علیه السلام بود و با حکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بی‌پروا بود و سازش کاری نداشت.

وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصه خلافت و حکومت بود و خون دل می‌خورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، همه ظرفیت وجودی خویش را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد.حتی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار می‌آمد که تنها از علی(ع) روایت می‌کرد، نه از دیگران!و در سروده‌های خویش حتی در میدان جنگ جمل، علی علیه السلام را وصی راستین پیامبر خدا معرفی می‌کرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسئلت می‌کرد.

در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، زمانی که پیمان‌شکنان از حکومت حق علوی سر بر تافتند و فتنه جمل پیش آمد، آن حضرت، نماینده‌ای به کوفه فرستاد تا مردم را برای یاری امام فراخواند. دلباختگان مولا، پاسخی مناسب و حمایتگرانه به فرستاده حضرت دادند و هریک به پا خاسته، اطاعت و همراهی خویش برای پیکار با فتنه انگیزان را اعلام کردند. حجربن عدی نیز یکی از کسانی بود برخاست و گفت: ای مردم! به ندای امیر مؤمنان پاسخ دهید و سواره و پیاده بکوچید، حرکت کنید و بشتابید و من خودم پیشتاز این راه خواهم بود. (8)

جبهه نبرد صفین، موقعیت دیگر بود که حجر توانست با حمایت از امام خویش، جوهره ناب ایمان خود را به نمایش بگذارد. امام، او را فرمانده قبیله‌اش کنده قرار داد.(9)

در هنگامه نبرد، حجربن عدی ولای خود به امام را نشان داد. پیوسته بر دشمن می‌تاخت و هنگام حمله، چنین رجز می‌خواند: «پروردگارا! علی را، این انسان پاک و پرهیزکار را، این مؤمن هدایت یافته و پسندیده را بر ایمان نگه دار. او را هادی این امت قرار بده و آن گونه که پیامبرت را حفظ کردی، او را هم نگهبان باش، که پیامبر سرپرست ما بود و او را به جانشینی خود پسندید.» (10)

جنگ صفین با حکمیت شوم پایان یافت. نتیجه حکمیتی که آمیخته به نیرنگ و فریب، وضع جامعه را همچنان ملتهب نگاه داشت. فتنه‌انگیزی‌های معاویه در قلمرو حکومت امام علی(ع) اوضاع را متشنج ساخته بود. امام، ناچار برای فرونشاندن در اندیشه بسیج نیرو و سازماندهی دوباره یاران رزمنده بود. مردم کوفه را دوباره به جنگ با شامیان فرا خواند و از بزرگان قبایل خواست که تعداد نیروهای رزمی قبیله خود را به آن حضرت گزارش دهند. حجربن عدی از جمله کسانی بود که در پاسخ به در خواست امام، پاسخ مساعد داد و خواسته امام را به صورت مکتوب برای حضرتش نگاشت. (11)

در آن میان، فتنه دیگری سر برآورد و آن طغیان و شورش گروهی از سربازان ساده لوح و نابخرد امام بود که با عنوان «خوارج نهروان» شناخته می‌شوند.در نبرد نهروان، حضرت علی(ع) به سبب رشادت و اخلاص و کاردانی حجر بن عدی، او را به فرماندهی جناح راست خویش گماشت.(12)

* حجر در ایام فتنه‌های معاویه

پس از پایان جنگ نهروان و شکست خوارج، معاویه پیوسته سربازان خود را به مناطق تحت فرمان امام علی(ع) می‌فرستاد و با شبیخون، غارت، ترور، ایجاد ناامنی، شایعه‌پراکنی و تفرقه‌آفرینی برای حکومت علوی مشکل می‌آفرید.

امام علی(ع) از سهل‌انگاری و کوتاهی و عافیت‌طلبی گروه زیادی از یاران و والیان خود به ستوه آمده بود. می‌خواست باز هم نیرو فراهم آورد و به جنگ طاغوت شام (معاویه) برود تا ریشه فتنه‌ها را بخشکاند؛ اما همراهی نکردن مردم، او را ناکام می‌ساخت.

یک بار که در کوفه مردم را به جنگ فرا خواند و آن گونه که خواسته حضرت بود، پاسخ مثبت ندادند و در حضور امام، حرف های دلسرد کننده و ناروا بر زبان آورند، امام به شدت رنجید. آن جا بود کهحجربن عدی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! خداوند روز اندوه برای تو نیاورد! فرمان بده تا اطاعت کنیم. به خدا سوگند، اگر در اطاعت از تو فرمان اموال و جان‌های ما و همه قبیله ما فدا شود، هرگز بی‌تابی نخواهیم کرد.(13) ولی... مگر از این گونه یاران مطیع و گوش به فرمان، چند نفر برای علی علیه السلام مانده بود؟

در یکی از شبیخون‌هایی که ضحاک بن قیس بر منطقه قُطقُطانه زد، خبر آن به امام رسید، حضرت علی(ع) در جمع مردم کوفه به سخنرانی پرداخت و آنان را برای دفع این گونه شبیخون‌های دشمن فرا خواند. مردم واکنش سردی از خود نشان دادند؛ اما حجر بن عدی برخاست و ضمن ستایش از شهادت و شوق بهشت و یادآوری این که حق، از سوی خدا یاری می‌شود، آمادگی خود را برای عزیمت به آن سامان ابراز کرد و از امام خواست که جمعی را همراه وی سازد و خدا هم پشتیبانی خواهد کرد.

امام از این موضع و آمادگی حجر ستایش کرد و فرمود: هرگز مبادا که خدا تو را از فیض شهادت محرم سازد، من یقین دارم که تو از مردان شهادت‌طلبی.

آنگاه حجر، دو شبانه‌روز در آن سرزمین با مهاجمان بیگانه به نبرد پرداخت. (14)

این واقعه را ابن اثیر مورخ این گونه گزارش کرده است: سال 39 هجری بود که معاویه، ضحاک بن فیس را همراه 3000 نفر گسیل داشت و دستور داد که از جنوب واقصه بگذرد و با هر گروه از طرفداران علی(ع) روبه رو شد، غارتشان کند. و چنان کردند، تا به ثعلبیه رسیدند و به یکی از پاسگاه‌های سپاه علی(ع) شبیخون زدند و تا قطقطانه پیش آمدند. چون خبر به امیرالمؤمنین رسید، آن حضرت حجربن عدی را با 4000 نفر به سوی آنان فرستاد. با ضحاک در منطقه تدمر روبه رو شدند و کار به درگیری کشید. نوزده نفر از سربازان ضحاک و دو نفر از یاران حجر کشته شدند. تاریکی شب که فرارسید، ضحاک و سربازانش از آن جا گریختند، حجر و همراهانش نیز بازگشتند. (15)

* حجر هنگام ضربت‌خوردن امیرالمؤمنین(ع)

وقتی ابن ملجم و وردان و شبیب، برای کشتن حضرت علی(ع) همدست شدند، تصمیم خود را با اشعث بن قیس در میان گذاشتند. او که از دشمنان کینه توز خاندان پیامبر بود و در همه دسیسه ها دست داشت، با آنان همکاری کرد و در آن شب شوم که علی(ع) ضربت خورد، در آن توطئه همدست آنان بود.

آن شب، حجربن عدی در مسجد خوابیده بود. شنید که اشعث به ابن ملجم می‌گفت: زودباش، بجنب، وگرنه روشنی صبح رسوایت می‌سازد. حجر از این گفت و گو احساس خطر و توطئه کرد. به سرعت از مسجد بیرون آمد و به سمت خانه علی علیه السلام روان شد تا آن حضرت را از خطری که در کمین او است آگاه سازد. از مسجد به خانه علی علیه السلام دو را بود. حجربن عدی از یک راه به سوی خانه امام روان شد و امام از مسیر دیگری راه مسجد را در پیش گرفت و به هم بر نخوردند و... آن حادثه واقع شد و حجر و دیگران، وقتی به مسجد رسیدند که کار از کار گذشته بود و می‌گفتند: علی کشته شد! (16)

این فاجعه برای حجربن عدی بسیار جانکاه بود.

* دستگیری حجر توسط ابن‌زیاد

پس از مرگ مغیره والی کوفه، زیاد بن ابیهبه ولایت کوفه منصوب شد. بصره را نیز تحت فرمان داشت. شش ماه از سال در کوفه می‌ماند، شش ماه دیگر را در بصره.

اولین بار که زیاد به عنوان والی وارد کوفه شد، سخنرانی تند و تهدیدآمیزی بر ضد مخالفان کرد. بارزترین چهره مخالف، حجربن عدی بود.در سال‌ها پیش، حجر و ابن‌زیاد با هم دوست و همفکر بودند، ولی زیاد به امویان پیوست.

حجر را خوب میشناخت و از سوابقش خبر داشت. حجر را به حضور طلبید و ابتدا با وی به نرمی سخن گفت و افزود: می‌دانم که با مغیره چه رفتاری داشتی و او تو را تحمل میکرد؛ ولی من مثل او نیستم. میدانی که زمانی دوستدار علی(ع) و دشمن معاویه بودم؛ اما آن روزگار گذشته است. امروز به جای آن، دوستی و رابطه با معاویه در دل من است. زبان خود را نگهدار، در خانه‌ات بنشین، هرچه نیاز داشتی بخواه، ولی مواظب خودت باش، مبادا کاری کنی که دستم را به خونت بیالایم! (17)

زیاد پس از مدتی تصمیم گرفت به بصره برگردد. عمروبن حریث به جانشینی خود گماشت و عزم سفر کرد؛ ولی چون از شورش حجر و مبارزه اش بیمناک بود، به او پیشنهاد کرد که با وی به بصره رود. حجر نپذیرفت و گفت: بیمارم، نمی‌توانم با تو بیایم.

او رفت و عمر بن حریث به جای او بر مسند نشست. ولی نبض کوفه در دست حجربن عدی و یارانش بود و نمی‌گذاشتند کارها طبق دلخواه والی پیش برود. کارگزار زیاد هم قضیه به زیاد نوشت و از او یاری خواست.

حجر و یارانش در مسجد کوفه مینشستند و مراقب اوضاع بودند. یک بار که عمربن حریث روز جمعه بر منبر رفت تا خطبه بخواند، به سویش سنگ‌ریزه پرتاب کردند. ناچار پایین آمد و به قصر رفت و در را به روی خود بست و جریان را به زیاد گزارش کرد.زیاد از وضع کوفه نگران شد و به کوفه آمد و در مسجد سخنرانی تند و تهدیدآمیزی کرد. آنان را که به عمرو سنگ پرتاب کرده بودند، شناسایی کرد و انگشتانشان را برید.

یک بار که زیاد در سخنرانی‌اش مکرر از معاویه به عنوان «امیرالمؤمنین» یاد کرد، حجربن عدی که این لقب را ویژه و شایسته حضرت علی(ع) می‌دانست نه معاویه، به زیاد اعتراض کرد و گفت: دروغ می‌گویی، چنان نیست. این صحنه بار دیگر تکرار شد. حجر، مشتی ریگ بر داشت و به سوی او پرتاب کرد و گفت: دروغ می‌گویی، لعنت خدا بر تو! زیاد از منبر پایین آمد، نماز خواند سپس به قصر رفت، حجر هم به خانه‌اش بازگشت. زیاد، سوارانی را برای دستگیری یا احضار حجر فرستاد.درگیری‌هایی چند میان یاران حجر و سوران زیاد در گرفت؛ ولی حاضر نشد پیش زیاد برود. زیاد، این ماجرا را نیز به معاویه نوشت... .

معاویه هم در پاسخ نوشت: او را دستگیر کرده، به شام بفرست (18)

... حجر، با یاران اندکی در مسجد ماند. مأموران به سوی او آمدند تا نزد زیاد ببرند، هواداران حجر، او را در میان گرفتند و از یکی از درهای مسجد بیرون بردند. میان آن دو گروه درگیری پیش آمد؛ اما حجربن عدی از صحنه خارج شد و خود را به قبیله آزاد رساند و شبانه روز آن جا ماند. (19) از آن پس پنهان شد، چون می‌دانست که زیاد، دست از او بر نخواهد داشت.

اولین کسی که از بزرگان کوفه به دیدار زیاد رفت، محمدبن اشعث بود. زیاد از او خواست که برود و حجر را نزد او آورد. هر چه بهانه آورد که میان من و حجر رابطه‌ای نیست، زیاد نپذیرفت و تهدید کرد که اگر او را نیابی و نیاوری، شکمت را پاره خواهم کرد. محمدبن اشعث، غمگین و نگران بیرون رفت. در راه جریربن عبدالله را دید و از او کمک خواست. جریر نزد زیاد وساطت کرد که به محمدبن اشعث کاری نداشته باش، من خودم حجربن عدی را نزد تو خواهم آورد. او هم پذیرفت؛ ولی تهدید کرد که او را حاضر نکنی خودت را قطعه قطعه خواهم کرد. او سه روز مهلت خواست. نزد حجر رفت. دوازده تن از یاران حجر نیز با او بودند.حجر به این شرط پذیرفت نزد زیاد برود که او قول دهد که او را نزد معاویه بفرستد، تا هر چه نظر او باشد عملی شود.(20) حجر، 10 شب در زندان بود، (21) یاران حجر نیز مخفی شدند. زیاد، با تلاش بسیار و با کمک چهره‌های سرشناس کوفه و قبایل اطراف، توانست دوازده نفر از آنان را دستگیر کرده و به زندان افکند.

پیش از آنکه آنان را به شام بفرستد، استشهادی بر ضد آنان فراهم کرد و سران کوفه را واداشت تا امضا کنند. گروهی از مردم را هم وادار کرد آن متن را تأیید کنند، نوعی پرونده‌سازی برای از میان برداشتن یک مخالف!

وقتی پرونده‌سازی تکمیل شد، حجر و یارانش را از زندان بیرون آوردند، همراه با غل و زنجیر و با همراهی نزدیک به یکصد نفر از مطمئن‌ترین سربازان و چند چهره دیگر را برای گواهی دادن نزد معاویه، آماده حرکت به سوی شام شدند.

گروهی که زیاد به شام فرستاده بود، دوازده نفر بودند، به نام‌های: حجربن عدی، شریک بن شداد، صیفی بن فسیل، قبیصه بن ضبیعه، محرزبن شهاب، کدام بن حیان، عبدالرحمان بن حسان، ارقم بن عبدالله، کریم بن عفیف، عاصم بن عوف، ورقاء بن سمی و عبدالله بن حویه.

دو نفر دیگر را زیاد به این جمع ملحق کرد که عتبه بن اخنس و سعدبن نمران نام داشتند و مجموعه آنان چهارده نفر شدند.

در مجلسی که معاویه درباره آنان تصمیم می‌گرفت، برخی به وساطت پرداختند و درباره تعدادی از آنان در خواست آزادی کردند.معاویه، 6 نفر از آنان را به سبب در خواست 6 نفر از یارانش که با آن زندانیان دوستی یا خویشاوندی داشتند، بخشید و دستور داد آزادشان کنند. آنان که از مرگ نجات یافتند عبارت بودند از: عاصم، ورقاء، ارقم، عتبه، سعد و عبدالله.

مالک بن هبیره هم در خواست کرد که پسر عمویم حجر را هم به خاطر من ببخش. معاویه گفت: او سر کرده گروه است و اگر رهایش کنم، دوباره به کوفه رفته آشوب میکند، آن گاه مجبور میشویم تو را به عراق بفرستیم تا او را برای ما بیاوری! او هم رنجید و از نزد معاویه رفت و خانه‌نشین شد. (22)

* در شهادتگاه «مَرجُ العذراء»

سرزمین مرج العذراء (منطقه‌ای سرسبز در حدود 20 کیلومتری دمشق) که بازداشتگاه حجر و یاران او شده بود، از جهتی برای حجر بن عدی، عزیز و خاطره‌انگیز بود. در فتح این سرزمین و گسترش دامنه اسلام به آن سامان، حجر بن عدی نقش داشت. در زمان خلیفه دوم آن دیار، آغوش به روی اسلام گشود.وقتی حجر را دست بسته به مرج العذراء آوردند و نام آن جا را پرسید و فهمید، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست بسته و اسیر مرا به این جا آورده‌اند!(23)

بارها از حجر و یارانش خواستند که از امیر المومنین علی(ع) بیزاری بجویند تا آزاد شوند؛ ولی آنان زیر باز نرفتند و پذیرای شهادت در راه عشق مولا شدند. قبرهایی برای آنان کندند، کفن‌هایشان را آماده ساختند.حجر گفت: مثل این که کافریم، ما را می‌کشند و مثل آن که مسلمانیم، ما را کفن می‌کنند!(24)

مأموران آماده شدند که آنان را به قتل برسانند.

هدبة بن فیاض، مأموریت داشت حجر بن عدی را گردن بزند.

طبق برخی نقل‌ها، فرزند حجر به نام «همّام» نیز همراه پدر بود. حجر به جلاد گفت: اگر به کشتن پسرم همام نیز مأموریت داری، او را زودتر از من به قتل برسان. جلاد نیز چنین کرد. وقتی به حجر گفته شد چرا چنین خواستی و داغدار فرزند نوجوان خویش شدی، گفت: ترسیدم وقتی شمشیر را بر گردن من ببیند وحشت کند و دست از ولای امیرالمؤمنین بردارد و در نتیجه، در روز قیامت من و او در بهشت برین که خداوند به صابران وعده داده است، همراه هم نباشیم.

آن روز، مرج العذراء به خون این شش شهید جاودانه رنگین شد:

حجربن عدی، شریک بن شدّاد حضرمی، صیفی بن فُسیل شیبانی، قبیصه بن ضبیعه عبسی، مُحرز بن شهاب تمیمی، کدام بن حیان عَنَزی.

در برخی نقل‌ها، نام همام، فرزند نوجوان حجربن عدی را هم آورده اند که پیش از پدر، او را به شهادت رساندند.

شهادت حجر بن عدی و یارانش در سال 51 هجری بود.

* بازتاب شهادت حجر و انتقام مختار از ویران‌کننده خانه حجر

پس از شهادت حجر عده‌ای از چاپلوسان دربار معاویه، به او تبریک گفتند که یکی از سرسخت ترین دشمنانش در کوفه از میان رفت؛ اما در همان مجلس، سخن از صلابت و پایداری حجر بود و لحظات قبل از شهادتش را بازگو می‌کردند.

معاویه لب به سخن گشود و گفت: اگر من در میان یارانم چند نفر همچون حجر داشتم، دامنه حکومت امویان را تا همه جای دنیا می‌گستراندم؛ ولی... حیف و هیهات! کجا من امثال حجر را دارم؟ کسانی که در راه باورهایشان با تمام صلابت، فداکاری می‌کنند. و پس از درنگی آمیخته به غصه و حسرت گفت: روز من با حجر، بسی طولانی خواهد بود! (25) (اشاره‌ای بود به دادگاه عدل الهی در قیامت).

وقتی معاویه به سفر حج رفت، به مدینه آمد. می‌خواست به دیدار عایشه رود. عایشه اجازه نمی داد و اعتراضش یکی بر کشته شدن محمدبن ابی‌بکر بود، یکی هم بر شهادت حجر،که هر دو به دست معاویه انجام گرفته بود. معاویه آنقدر عذر خواهی کرد تا عایشه راضی شد. عایشه برای معاویه این حدیث پیامبر را خواند که فرموده بود: در مرج العذراء گروهی کشته می‌شوند که خداوند و آسمانیان به نفع آنان خشمگین می‌شوند. (26)

باز نقل شده است در سالی که معاویه پس از قتل حجر به مکه آمده بود، حسین بن علی علیه السلام را ملاقات کرد. به امام حسین علیه السلام گفت: آیا خبر دار شدی که با حجر و یارانش و پیروان او و شیعیان پدرت چه کردیم؟

امام پرسید: چه کردید؟

معاویه از روی طعنه و استهزا گفت: آنان را کشتیم، کفن کردیم و بر آنان نماز خواندیم و به خاک سپردیم.

حسین بن علی(ع) خنده‌ای کرد و فرمود: ای معاویه! آنان روز قیامت با تو به دشمنی بر می‌خیزند. ولی... ما اگر پیروان تو را می‌کشتیم، نه کفن می‌کردیم، نه بر آنان نماز می‌خواندیم و نه به خاک می‌سپردیم! (27) (یعنی آنان را مسلمان نمی‌دانیم)

در تاریخ آورده‌اند وقتی مختار در کوفه قیام کرد، کسانی را در پی محمدبن اشعث (از عوامل تحویل دهنده حجر به زیاد) فرستاد. او گریخته بود. به دستور مختار خانه‌اش را ویران کردند و با خشت و گل آن، خانه حجر بن عدی را که ابن‌زیاد خراب کرده بود، بازسازی کردند.(28)

پی‌نوشت‌ها:

(1). شماره نخست از سلسله کتاب های شهداء الولاء کتاب دکتر لبیب بیضون در سال 1421 در قطع وزیری، 175 صحفه از سوی مؤلف محترم در دمشق منتشر شده است، چاپ دیگر آن از سوی انتشارات بوستان کتاب در قم.

(2). نام منطقه ای در شمال دمشق، حجر و یارانش را در همان جا نیز شهید کردند و مدفن آنان نیز همان جاست.

(3). حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج 3، ص 468.

(4). الاغانی، ج 16، ص 89.

(5). اعیان الشیعه، ج 4، ص 571.

(6). ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 329.

(7). اعیان الشیعه، ج 4، ص 585.

(8). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 231.

(9). 1. وقعه صفین، ص 104.

(10). همان، ص 381.

(11). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 340.

(12). همان، ص 345.

(13). الدجات الرفیعه، ص 423.

(14). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 196.

(15). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 377.

(16). شیخ مفید، ارشاد، ص 17.

(17). ابن سعد، طبقات، ج 6، ص 151.

(18). الدرجات الرفیعه، سید علی خان، ص 427.

(19). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.

(20). تاریخ ابن عدیم (جلد مربوط به امام حسین و حجر)، ص 144.

(21). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.

(22). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 484.

(23). اعیان الشیعه، ج 4، ص 580.

(24). الدرجات الرفیعه، ص 428.

(25). سید محمد بحر العلوم،، من مدرسه الامام علی علیه السلام، ص 52.

(26). کنز العمال، ج 11، حدیث 30887.

(27). طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 19؛ کشف الغمه، ج 2، ص 240.

(28). ابن اثیر، کامل، ج 4، ص 244.


مقام «جعفر بن ابی طالب» را به آتش کشیدند.

ارسال شده توسط رحیم خلیل زاده شرف آبادی در 92/2/14:: 3:57 عصر
تنها دو روز پس از نبش قبر «حجر بن عدی» از یاران امام علی(ع) در دمشق، وهابی‌ها آرامگاه برادر امیرالمؤمنین(ع) در جنوب اردن را به آتش کشیدند.

به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری «عربی پرس»؛ هنوز دو روز از اهانت به آرامگاه «حجر بن عدی» از یاران امام علی(ع) در دمشق نگذشته است که صدها تندروی تکفیری در «کرک» واقع در جنوب اردن مقام «جعفر بن ابی طالب» را به آتش کشیدند.

پنجشنبه گذشته، آرامگاه حجربن عدی کندی که به دست معاویه به شهادت رسید، به وسیله مزدوران و تروریست‌های سلفی سوریه نبش قبر شد. گروهک‌های تروریستی، ابتدا ضریح حجر بن عدی را در منطقه «عدرا» تخریب و سپس نبش قبر کردند.

بنابر این گزارش، جسد «حجر بن عدی» هنوز سالم بوده و تروریست‌ها، پیکر وی را به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌اند.

آرامگاه جعفر بن ابی‌طالب معروف به جعفر طیار، در منطقه «المزار» در استان کرک واقع در جنوب اردن قرار دارد و برای فرقه اسماعیلی که یکی از فرقه‌های شیعی است، اهمیت خاصی دارد.

در حالی که تجاوزها و اهانت‌های پیاپی به مقدسات اسلامی و قبور اولیاء الله از سوی وهابی‌ها خشم جهان اسلام را برانگیخته است، مقامات اردن در قبال این اهانت به آرامگاه جعفر بن ابی طالب، سکوت کرده و رسانه‌های این کشور نیز از انتشار این خبر خودداری کرده‌اند.


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



بازدید امروز: 6 ، بازدید دیروز: 25 ، کل بازدیدها: 121869
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ